سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ساکت باش نه از روی گنگی که سکوت، زیور دانشمند و پوشش نادان است . [امام علی علیه السلام]
گناباد
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» صنایع و معادن

از صنایع ماشینی‌‌این‌شهرستان می توان از کارخانه‌های ماکارونی، ملامین‌سازی، سنگ‌بری، واکس، کاشی سازی، آجرفشاری، و … نام برد. از صنایع دستی این شهرستان می توان فرش بافی، نمدمالی، گلیم بافی، رنگرزی، سنتی، سفال‌گری و سرامیک، بافندگی پارچه‌و‌دستار،‌سبدبافی،‌کارهای‌چوبی‌و‌صابون‌پزی را نام برد.
مهم‌ترین‌صنایع‌دستی‌این‌شهرستان سفال‌گری و سرامیک‌سازی، فرش‌بافی، نمدمالی، گلیم‌بافی، رنگرزی، سنتی بافندگی پارچه و دستار، سبدبافی، کارهای چوبی است. قالی‌های این شهرستان با طرح‌های مشهدی و محلی و بلوچی و در رنگ‌های قرمز، لاکی، قهوه ای و … عرضه می‌شود. سفال‌گری و سرامیک سازی در شهرستان گناباد بسیار رواج دارد در کارگاه‌های این شهرستان در روستای هند در یک کیلومتری شمال شهر گناباد قرار دارند. مواد اولیه در تهیه سفال و سرامیک عبارتند از: گل‌رس، لعاب، رنگ، مواد سوختی، مهم‌ترین تولیدات این کارگاه عبارتند از: کاسه سفید، قهوه ای، زیرسیگاری، قندان، شکلات خوری، پیاله و استکان و نعلبکی، پارچ و لیوان، بشقاب‌کوچک، کشک سیاسی، کاسه و بشقاب بزرگ. بازار فروش این محصولات در گذشته بیش‌تر به خود گناباد اختصاص داشته است. گلیم را پلاس نیز می گویند بافت آن در کارگاه‌های افقی و در روی زمین است به واسطه رونق فرش بافی گلیم بافی و تهیه نمد رنگرزی هم رونق دارد. گلیم مرغوب از پشم و گونه نامرغوب از رشته پتوهای کهنه با رنگ آمیزی استفاده می‌شود. نمد نیز از دیگر صنایع دستی این منطقه به شمار می‌آید. نمد در اصل گونه ای فرش است که از پشم تهیه می‌شود و از رخنه رطوبت و سرما جلوگیری می کند نمد برای مصرف های گوناگون و نقش های رنگارنگ است. تولید سبد و حصیربافی که ماده اولیه ان کم ارزش است مواد اولیه این تولید کاه، شاخه های نازک درختان است.
 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » ( دوشنبه 85/8/15 :: ساعت 5:5 عصر )
»» درباره مردم گناباد

   مردم گناباد اصیل و ایرانی هستندو به زبان فارسی و لهجه شیرین خراسانی سخن می گویند. همه مسلمان و پیرو مذهب شیعه جعفری هستند.گنابادی ها مردمانی استوار، سخت کوش و مهمان دوستند. جمعیت شهرستان گناباد در سرشماری عمومی نفوس ومسکن سال 1375 هـ . ش، 103.625 نفر بوده است که از این شمار 51.590 نفر مرد و 52.035 نفر زن بوده اند. مهم‌ترین صنایع‌دستی‌این‌شهرستان سفال‌گری و سرامیک‌سازی، فرش‌بافی، نمدمالی، گلیم‌بافی، رنگرزی، سنتی بافندگی پارچه و دستار، سبدبافی، کارهای چوبی است. قالی‌های این شهرستان با طرح‌های مشهدی و محلی و بلوچی و در رنگ‌های قرمز، لاکی، قهوه ای و … عرضه می‌شود.
سفال‌گری و سرامیک سازی در شهرستان گناباد بسیار رواج دارد در کارگاه‌های این شهرستان در روستای هند در یک کیلومتری شمال شهر گناباد قرار دارند. مواد اولیه در تهیه سفال و سرامیک عبارتند از: گل‌رس، لعاب، رنگ، مواد سوختی، مهم‌ترین تولیدات این کارگاه عبارتند از: کاسه سفید، قهوه ای، زیرسیگاری، قندان، شکلات خوری، پیاله و استکان و نعلبکی، پارچ و لیوان، بشقاب کوچک، کشک سیاسی، کاسه و بشقاب بزرگ. بازار فروش این محصولات در گذشته بیش‌تر به خود گناباد اختصاص داشته است. گلیم را پلاس نیز می گویند بافت آن در کارگاه‌های افقی و در روی زمین است به واسطه رونق فرش بافی گلیم بافی و تهیه نمد رنگرزی هم رونق دارد. گلیم مرغوب از پشم و گونه نامرغوب از رشته پتوهای کهنه با رنگ آمیزی استفاده می‌شود. نمد نیز از دیگر صنایع دستی این منطقه به شمار می‌آید. نمد در اصل گونه ای فرش است که از پشم تهیه می‌شود و از رخنه رطوبت و سرما جلوگیری می کند نمد برای مصرف های گوناگون و نقش های رنگارنگ است. تولید سبد و حصیربافی که ماده اولیه ان کم ارزش است مواد اولیه این تولید کاه، شاخه های نازک درختان است.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » ( دوشنبه 85/8/15 :: ساعت 4:58 عصر )
»» حرف اول

 

به نام خالق وطنم

 

  

  یکی از مشکلات و دغدغه های اصلی که دراکثر شهر های  کشور به ویژه در شهرما دیده می شود،عدم هماهنگی بین مردم شهر از یک سو و عدم رابطه ای موثرو مداوم مردم و مسئولین است

 ایجاد رابطه ای شفاف وقابل فهم بین مردم وحاکمان در جوامع امروزی اصلی است که برای شناخت واقعی نیازها و پیشبرد اهداف خرد وکلان شهر لازم و حتمی می نماید

. در این میان رسانه های گروهی به عنوان جایگاه خبر رسانی و خبرسازی همچون رابط ومیانجی عمل می کنند و فاصله تاریک بین شهروندان و مسئولان را روشن می سازند

. در شهر ما نیز با توجه به شناخت و هماهنگی اندک سازمان های دولتی مختلف از نیاز های مردم و شهرستان نوعی ایستایی در چرخ های پیشرفت گناباد کاملا مشهود است

.در این میان جای خالی نوعی از اطلاع رسانی شفاف و غیر وابسته  که به جریانات شهرستان چه در داخل و یا خارج از آن نگرشی نو داشته باشد حقیقتا احساس می شود.

 این مسئولیتی است که رسانه ها و نشریات موجود در شهرستان فاصله ای زیاد تا بر آورده شدن آن دارند وحتی بعضی ها شان کارکرد اولیه خود را نیز از دست داده و به انتشار اوراق مرده و بی روح قناعت کرده اند.

 حال در این میان چند تن از جوانان و دانشجویان این دیار کویری برآن شدند تا بار دیگر آفتاب سوزانش را بچشند و قدمی ان شاءا... متفاوت و نو در راستای هدفی مقدس که همانا پیشرفت همه جانبه در شهرستان است بردارند

.پس امید داریم که جوانان این دیار دستمان را به گرمی بفشارند و زادگاه خود رابنا بر حدیث  حب الوطن من الایمان  ارج نهند واین حرکت کوچک را بپرورانند،تا ما فرزندان این خاک سختی ها را با هم بشناسیم وبا هم تحمل کنیم و به سرانجام مطلوب برسانیم آن چه را که می توانیم که ما هم از همین مردمانیم،

 و همه می دانیم که هر تلاش برای پیشرفت این دیار از چشم این مردم و پروردگارشان پنهان نخواهد ماند

 

والسلام



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » ( یکشنبه 85/8/14 :: ساعت 1:31 عصر )
»» تبعید در گناباد

 

از کتاب خاطرات آیت الله ابوالقاسم خزعلی

صفحات (90 _95)      انتشارات دفتر اسناد انقلاب اسلامی

 

سپس مرا به گناباد یکی از مراکز تصوف انتقال دادند.در کرمان بازجویی سیاسی ازمن به عمل نیامد فقط نام  ونام خانوادگی و اسم پدر ومادرم راپرسیدند. فقط از گفته ها وسخنان آنان بر می آمدکه اتهام و جرم من درافتادن با شاه بود.

برای فرستادن من به گناباد دو ژاندارم تعیین شد.آن سرهنگ به این دو ژاندارم گفت خزعلی را به گناباد برسانید و تا رضایت نامه ای مبنی بر خوش رفتاری با وی تا مقصد از او نگیرید حق برگشت ندارید.این دو ژاندارم چنان رفتار شایسته ای با من داشتند که اگر برادرانم نیز با من بودند این قدر خدمت به من نمی کردند.چون در آن سال ها حوان بودم و وسواس داشتم از وضو گرفتند درقهوه خانه اکراه داشتم چون هر کس به آنجا می آمد ،آلودگی ایجاد میکرد.این دو نفر می رفتند از چاه آب می کشیدند،می آوردند ومن وضو می گرفتم.

به گناباد که رسیدیم مرا به شهربانی بردند. در این شهر باید کسی ضمانت مرا می پذیرفت در غیر این صورت باید درهمان شهربانی می ماندم . در گناباد سراغ یک روحانی به نام آقای  منتظری را گرفتم که نماینده آیت الله بروجردی بود.پس از اینکه به سختی پیدایش کردم  و جریان ضمانت را برایش  تعریف کردم او ترسید وبه بهانه ی کار داشتن حاضر نشد ضمانت مرا بپذیرد.

 مرتب با پاسبان قدم میزدم ودر این فکر بودم که شب را باید در شهربانی بگذرانم و این فکر برایم آزار دهنده بود در همین فکر بودم که در نزدیکی شهربانی جوانی کت وشلواری پیش رویم قرار گرفت وپس از سلام و احوال پرسی گفت: تو خزعلی هستی؟ گفتم بله ،گفت اینجا  چه میکنی ؟ گفتم:تبعیدی هستم و احتیاج به یک ضامن دارم. او پذیرفت مرا ضمانت کند. از او پرسیدم مرا از کجا می شناسد؟جواب داد در مشهد درس مطول را پیش شما گذرانده ام.این جوان به نظرم بیش از بیست سال نداشت وچون پدرش روحانی سرشناسی بود، او را نیز می شناختند. به نظرم این هم از  لطف های خداوند در این ماجرا بود. اسم این جوان سید حسین روحانی بود. مدتی در خانه ی آن ها بودم اما تصمیم گرفتم  خانه ی جداگانه ای بگیرم تا مزاحم خانواده ی ایشان نشوم.

مدت سه ماه  رابه صورت تبعید در گناباد گذرانیدم. چون خانه ای اجاره کرده بودم خانواده ام نیز به آنجا آمدند. صوفی های گناباد بسیار مایل بودند با من ملاقات کنند، اما من نمی پذیرفتم تا اینکه یک روز صبح زود سرزده به خانه ی من آمدند.

 رییس صوفیان گناباد فردی بود به نام سلطان حسین تابنده که با جمعی آمده بود. من آنها را به خانه راه دادم.سپس شروع به بحث و گفتگو کردیم . کم کم سلطان حسین شروع کرد سر به سر من گذاشتن من هم گفتم شما اهل بدعت هستید و روایت داریم وقتی بدعت ظاهر شد اگر کسی جلوگیری نکند لعنت خدا و ملائکه و همه ی مردم نثارش خواهد شد. به هر  جهت مباحثه با این صوفی به نظرم تبلیغ خوبی برای اسلام گردید.

بعد از مدتی نامه ای به آیت الله بروجردی نوشتم و در خلال آن یادآور شدم که از اینکه در گناباد تبعید هستم ناراحت نیستم. بلکه ناراحتی ام از همسایگی با این صوفیان است. حاضرم سه ماه را نه ماه بکنند و حتی به منطقه ی بد آب وهوا بفرستند ولی در کنار صوفی ها نباشم.

همچنین آیت الله بروجردی با دریافت نامه فورا شروع به اقدام کرد. تلگرافی به همان روحانی زد که حاضر به ضمانت من نشده بود و دستور داد: منزل، وسایل، پول و هر چه که خزعلی می خواهد در اختیارش  قرار دهید.آن روحانی فورا به نزد من آمد و از من خواست نیاز های خود را ذکر کنم، اما من به او گفتم به پول و منزل احتیاجی ندارم. ترس او این بود که رفتارش را به آیت الله بروجردی گزارش دهم. به او گفتم: از هیچ چیز نترس و به کارت مشغول باش برای من نیز ایام می گذرد.

 با تلاش آیت الله بروجردی سه ماه  تبعید من به یک ماه تبدیل شد . شنیده بودم دستگاه ابتدا قصد داشت مرا در یک دادگاه نظامی محاکمه و حتی محکوم  به اعدام کند که البته با ایستادگی آیت الله بروجردی نقشه ی آن ها را باطل کرد.

پس از پایان تبعید یک ماهه به حضور آیت الله بروجردی شرفیاب شدم.

 تبعید من به گناباد لطف امام (ره) را نسبت به من زیاد کرد.امام در اولین ملاقات پس از تبعید گناباد بعد از اینکه به حرف های من گوش دادند گفتند: چیزی نیست یعنی باید بیشتر از این جوشید. امام در واقع  انتظار فعالیت بیش از این ها را داشت.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » ( یکشنبه 85/8/14 :: ساعت 1:22 عصر )
»» نحوه عضویت در وبلاگ گناباد

با عضویت در وبلاگ شما می توانید خود به ارسال خبر توسط این وبلاگ اقدام نمایید .

برای این امر شما یک نام کاربری و یک رمز پیشنهاد داده و پس از شناسایی شما به عنوان یک نویسنده می توانید شروع به کار نمایید. البته باید توجه داشته باشید که:

   در ارسال اخبار اصل امانت و صحت  را رعایت نمایید

   مسولیت هر خبر به عهده شما خواهد بود نه وبلاگ

   عضویت شما برای مدتی به صورت مشروط خواهد بود



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » ( چهارشنبه 85/8/10 :: ساعت 7:48 عصر )
<      1   2      
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

انتقال وبلاگ
[عناوین آرشیوشده]